ملا صالح مازندرانی

از دانشنامه‌ی اسلامی

ملا صالح مازندرانی از علما و عرفای ادیب قرن یازدهم هجری است. ملا صالح همچون اساتید بزرگوارش محمد تقی مجلسی و شیخ بهائی در پرورش و تربیت عالمانی وارسته نظیر علامه محمدباقر مجلسی و فیض كاشانی نقش بسزایی در رشد و بالندگی فضای علمی در آن دوران ایفا کرد.

نام کامل ملا محمد صالح مازندرانی
وفات 1086 قمری
مدفن اصفهان
اساتید

محمدتقی مجلسی، شیخ بهایی،...

شاگردان

علامه محمدباقر مجلسی، فیض كاشانی،...

آثار

حاشیه بر شرح لمعه، حاشیه معالم،...

معرفی اجمالی

محمد صالح بن احمد بن شمس الدین سروی مازندرانی معروف به ملا صالح مازندرانی، شوهرخواهر علامه محمدباقر مجلسی و داماد ملا محمدتقی مجلسی بود. نویسنده معارف و معاریف می‌گوید: یکی از فقهای شیعه، دانشمند بزرگ و زاهد مجاهد، ملا صالح بن ملا احمد سروی طبرسی شخصیتی جامع معقول و منقول که در دقت نظر شهرت داشته و شرح اصول و روضه کافی او بهترین گواه این مدعی است. آن چنان محتاط بود که گویند: وی خود می‌گفته می‌خواستم فروع کافی را نیز شرح کنم، ولی چون خود را در مرتبه اجتهاد ندیده و این کار به چنان ملکه‌ای نیاز داشت، از آن صرفنظر نمودم؛ در صورتی که از شرح اصول و روضه‌اش معلوم است که وی در این فن نیز اطلاعات وسیع داشته است. از پسوند «سروی» برمی‌آید که احتمالاً اهل ساری مازندران می‌باشد.

اصل آن بزرگوار از مازندران و نام والدش ملا احمد است و فقر و پریشانی احوال او (ملا احمد) به درجه کمال رسیده بود. ولهذا از نهایت اضطرار روزی به آخوند مرحوم (ملا صالح مازندرانی) فرمود که به جهت تحصیل معاش، به مضمون «ارض الله واسعه» باید تلاش نمود و از من تحمل معاش شما میسر نیست. از جانب من معذورید به هر وجه که خواهید تنقیح امور خود بنمایید.

ملا صالح از مازندران به دارالسلطنه اصفهان تشریف آورد و در آن اوان کما هو الآن، از جانب سلاطین و اعیان به جهت طلاب علوم دینیه مدارس وظایف معین بود و به قدر رتبه به هر کس چیزی می‌دادند. آخوند چون اول تحصیلش بود ‌در مدرسه، مکان گرفت که روزی دو «غازبکی» که دو «فلوس» هند تقریباً می‌باشد، به هر شخصی می‌دادند و آن کفاف اکل (خوردن) را به خوبی نمی‌کرد؛ تا چه رسد به دیگر ضروریات معیشت آن بزرگوار و تا مدتی میسر نبودش که روشنایی به جهت خود مهیا کند، هنگام مطالعه در پای روشنایی‌هایی که به جهت عابرین می‌گذاشتند، ایستاده تا صبح مطالعه می‌کرد، تا آن که از فضل قادر متعال، ‌به اندک زمانی قابلیت مجلس شریف آخوند ملا محمدتقی مجلسی را به هم رسانید و در مجلس آن بزرگوار با علمای نامدار هم سبق شد و در اندک زمانی بر اغلب آن‌ها فایق گردید.

فقر و کسب علم

وی چندان فقیر بود که از شدت کهنگی لباس خجالت می‌کشید در مجلس درس شرکت کند. لذا در بیرون از محل درس می‌نشست و به درس استاد گوش می‌داد و آنچه تحقیق می‌کرد بر برگ چناری می‌نوشت. طلاب تصور می‌کردند او برای گدایی می‌آید، تا این که روزی مساله‌ای بر استاد که ملا محمد تقی مجلسی بود، مشکل شد و حل آن را به روز دیگر موکول کرد. روز دیگر هم آن مشکل حل نشده و حل مشکل را به روز سوم حواله کرد. در این اثنا یکی از شاگردان گذارش به مدرسه افتاد. ملاصالح را در حالی دیده بود که وی عبا را به سر خود پیچیده و برگ درخت چنار زیادی را سیاه کرده بود. آن شخص با کمال تعجب در سه برگ چنار مشاهده کرد که حل آن معظل، روی آن برگها نوشته شده است. روز سوم به مجلس درس رفته، مساله مطرح شد ولی باز کسی نتوانست آن را حل کند پس آن شاگرد، داوطلب شد آن مسئله را حل کند. ملا محمد تقی تعجب کرد و به وی گفت: این جواب از تو نیست و از کس دیگری یاد گرفته‌ای. آن طلبه قضیه ملاصالح را نقل کرد. آخوند چون از حال ملاصالح با خبر شد، فوری شخصی را فرستاد تا لباسی را برای او حاضر کنند و او را به داخل کلاس درس دعوت کرد و توضیح این اشکال را شفاها از او شنید. سپس آخوند برای وی مقرری و ماهانه تعیین کرد. وی مدت زیادی در روشنایی چراغ توالت مطالعه می‌کرد، او حتی در شب عروسی‌اش با اینکه با دختر دانشمند جناب مجلسی، ازدواج کرده بود، باز هم دست از مطالعه برنداشت.

ملاصالح مازندرانی می‌گفت: "من از جانب خداوند بر طلاب علوم دینیه حجت می‌باشم؛ زیرا هیچ طالب علمی چون من فقیر نبود، مدت زمانی بر من می‌گذشت که وسیله روشنایی جز روشنایی چراغ مستراح برای من فراهم نبود و از نظر هوش و حافظه کسی از من کم هوش‌تر نبود، به حدی که وقتی از منزل خود بیرون می‌رفتم در هنگام مراجعت، منزلم را فراموش می‌کردم و نیز اسامی فرزندانم را از یاد می‌بردم. در اثر کوشش فراوان، خدا بر من منت گذارد و به من آنچه را خواستم عطا فرمود."

حوزه علمیه اصفهان

اصفهان در زمان تحصیل ملا صالح مازندرانی، یکی از معتبرترین و پررونق‌ترین حوزه‌های علمیه جهان اسلام را دارا بود. وجود استادانی که در علوم متداول زمان، متبحر و برجسته بودند و طلابی که با شوق بسیار و کمترین هزینه و حداقل امکان معیشتی، به تحصیل دانش می‌پرداختند، حوزه علمیه اصفهان را فعال، پرشور و با اعتبار ساخته بود.

در آن روزگار، تحصیل با تنگدستی و فشار مالی همراه بود، لیکن این مسأله در اراده و شوق جویندگان علم تأثیری نداشت. حوزه اصفهان یکی از پربارترین و غنی‌ترین حوزه‌های دینی از نظر آموزش علوم عقلی و علوم نقلی بود. این فضای آموزشی با استادان متبحری که در عصر خویش منحصر به فرد و از شاخص‌ترین دانشوران بودند، به وجود آمده بود. حکمت و فلسفه در سطحی عالی در این حوزه تدریس می‌شد؛ به طوری که در اوایل قرن یازده هجری، از سراسر جهان اسلام برای آموختن فلسفه به اصفهان می‌آمدند.

از سوی دیگر، فقه و حدیث و تفسیر و عرفان توسط بزرگانی چون شیخ بهایی و ملا عبدالله شوشتری ـ استادان ملا صالح مازندرانی ـ در سطحی عالی تدریس می‌شد. یکی از امتیازات حوزه علمیه اصفهان که آن را به عنوان بزرگترین مرکز علمی آن عصر مطرح کرده و از حوزه نجف اشرف شاخص‌تر ساخته بود، تدریس تمامی علوم (فلسفه، عرفان، فقه، حدیث، ‌تفسیر، ادبیات و ریاضیات) در سطحی بالا بود؛ به طوری که بسیاری از علمای آن حوزه در تمامی علوم نقلی و عقلی تحصیل کرده و متبحر بودند.

هر دانش‌پژوهی با هر سلیقه و انتخابی می‌توانست بهترین‌ها را در حوزه اصفهان بیابد؛ اگر خواهان علم ریاضی بود، می‌توانست برترین استادان ریاضیات را که صاحب‌نظر و دارای تألیف بودند (مانند شیخ بهائی) بیابد و اگر طالب حکمت و فلسفه بود، با استادانی آشنا می‌شد که تاریخ فلاسفه را به خوبی می‌شناختند و در تبیین مشرب‌های فلسفی، تبحری تمام داشتند و مانند میرداماد دارای آرای جدید بودند. اگر کسی تشنه عرفان، سیر و سلوک بود و قصد داشت از آینه دل زنگار بشوید، تا علم حقیقت در آن منعکس شود، باز در حوزه علمیه اصفهان والاترین عارفان و وارسته‌ترین سالکان (مانند شیخ بهایی) بودند تا انسان را واله و مجذوب خویش کنند. در فقه و حدیث و تفسیر نیز چنین بود.

اگر نگوییم حوزه اصفهان در این زمینه‌ها نیز عالی‌ترین بود، دست کم در کنار نجف اشرف و مشهد مقدس، از عالی‌ترین‌ها به شمار می‌رفت. اگر در آسمان نجف، چند ستاره می‌درخشید، آسمان حوزه علمیه اصفهان ستاره باران بود و افول ستاره‌ای جای خود را به ظهور و درخشش ستارگانی دیگر می‌داد.

استادان و شاگردان

ملا صالح مازندرانی از خرمن وجود علمای بزرگی بهره‌های فراوانی گرفت، که عبارتند از:

  1. محمدتقی مجلسی
  2. شیخ بهایی
  3. ملا عبدالله شوشتری
  4. ملا حسنعلی شوشتری

و از جمله شاگردان او به این افراد اشاره می شود:

  1. علامه محمدباقر مجلسی (صاحب بحارالانوار)
  2. فیض کاشانی (۱۰۰۷ـ۱۰۹۱ هـ.ق)
  3. میرزا عبدالله اصفهانی تبریزی افندی

تألیفات

  1. حاشیه بر شرح لمعه.
  2. حاشیه بر شرح «مختصر الاصول» عضدی.
  3. حاشیه بر معالم «حاشیه معالم» که در جوانی تألیف کرد. این کتاب با حاشیه «معالم» خلیفه سلطان (سلطان العلماء) به چاپ رسیده است.
  4. شرح بر اصول کافی که بهترین و کامل‌ترین و زیباترین تألیف وی به شمار می‌رود و در آن از افراط و تفریط اجتناب نموده و اعتراضاتی بر «شرح آخوند ملاصدرا» شده است. این کتاب در ۱۲ مجلد، با تعلیقات علامه میرزا ابوالحسن شعرانی طهرانی به چاپ رسیده است.
  5. شرح بر روضه کافی: در سال ۱۳۱۱ هـ.ق در حاشیه روضه کافی به چاپ رسیده است.
  6. شرح بر «زبده الاصول» شیخ بهائی، به عربی. نسخه‌ای خطی از آن به شماره ۴۲۹۲ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی ایران موجود است.
  7. شرح بر فروع کافی: محدث نوری در «مستدرک الوسایل» می‌نویسد: امیرحامد حسین لکهنوی به من نوشته‌اند که من به مجلدی از شرح ملا صالح بر فروع کافی مطلع شدم و ملاحظه نمودم. بنابراین، باید مجلدات شرح فروع کافی ملا صالح مفقود الاثر شده باشد.
  8. شرح قصیده بُرده. نسخه‌ای خطی از آن به شماره ۸۸۷ در کتابخانه آیت الله مرعشی، در قم موجود است. در آخر شرح؛ نام مؤلف تصریح شده است. قصیده بُرده از قصایدی است که در مدح رسول اکرم صلی الله علیه و آله گفته شده است. ناظم قصیده؛ شرف‌الدین ابوعبدالله محمد بن سعید سنهاجی دلاصی بوصیری و نام قصیده «الکواکب الدریه فی مدح خیر البریه» است در ۶۰۸ هـ.ق متولد و در سال ۴۹۶ هـ.ق وفات یافته است و در اسکندریه مصر مدفون گردید.
  9. شرح «قصیده دریه» ابی‌بکر محمد بن حسین بن دریه ازدی بصری (متوفی: ۳۲۱ هـ.ق).
  10. شرح «من لایحضره الفقیه».

وفات

در هیچ یک از کتب تراجم و رجال، به سال تولد ایشان اشاره نشده است و وفاتش را نیز، با تردید در شوال سال‌های ۱۰۸۰، ۱۰۸۱ و ۱۰۸۶ هـ.ق نوشته‌اند. دو تاریخ اول، بی‌گمان اشتباه و تاریخ فوت همان سال ۱۰۸۶ هـ.ق است. منشأ اشتباه ناقص بودن ماده تاریخ است. آخوند ملا محمدصالح مازندرانی در بقعه پدر زن خود (ملا محمدتقی مجلسی) در مسجد جامع اصفهان دفن کردند. اشعار زیر بر لوح قبر او نقش بسته است:

آه و افسوس و فغان و فریاد افضل و اعلم و امجد شده فوت

یعنی آخوند محمدصالح کز همه بود سرآمد شده فوت

او ملک بود عجب نیست اگر گویمش روح مجرد شده فوت

جست تاریخ وفاتش «زاهد» که کی آن ذات مؤید شده فوت

هاتفی گفت بتاریخ که «آه» صالح دین محمد شده فوت.

پانویس

  1. ریحانه الادب، محمدعلی مدرس تبریزی، ج ۵، ص ۱۴۶.
  2. معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، ج ۶، ص ۶۳۹.
  3. سوره زمر، ۱۰.
  4. مرآت الاحوال جهان نما، آقا احمد بن محمدعلی بهبهانی، مقدمه و تصحیح و حواشی به اهتمام علی دوانی، ص ۱۲۷ـ۱۲۸.
  5. محمدتقی مجلسی، ص ۳۳ـ۳۴.
  6. فهرست کتابخانه مجلس، ج ۱۱، ص ۳۰۲.
  7. فهرست کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری، سپهسالار سابق، ج ۱، ص ۲۵۹.
  8. فهرست کتابخانه مرعشی، ج ۳، ص ۸۳.
  9. زندگینامه علامه مجلسی، سید مصلح‌الدین مهدوی، ج ۲، ص ۳۲۳ و ۳۲۴؛ فوائد الرضویه، شیخ عباس قمی، ص ۵۴۳ و ریحانه الادب، محمدعلی مدرس تبریزی، ج ۵، ص ۱۴۷.
  10. زندگینامه علامه مجلسی، ج ۲، ص ۳۲۴.

منابع

  • تلخيص از مجموعه گلشن ابرار، جلد 3، زندگی نامه "صالح مازندرانی" از علی براری فندری.